در گلستانی به هنگام خزان رهگذر بود یکی تازه جوان
قامتش زیبا چهره اش موزون صورتش غمزده ازسوز درون
دیدگان دوخته بر جنگل و کوه دلش افسرده زرنج و اندوه
درد دل با چمن آغاز نمود این چنین لب به سخن باز نمود
گفت آن دلبر بی مهر و وفا دوش می گفت به جمع رفقا
در فلان جشن به دامان چمن هر که خواهد که برقصد بامن
از برایم شده گر در دل سنگ کند آماده گل سرخ و قشنگ
چه کنم در دل این دشت و دمن گلسرخی نبود وای به من
در همانجا بر سر شاخه ی بید بلبلی حرف جوان را بشنید
دید بیچاره گرفتاره غم است دلش افسرده زرنج عالم است
گفت باید دل او شاد کنم دلش از بند غم آزاد کنم
رفت تا بادیه ها پیماید گل سرخی به کف آرد شاید
جستجو کرد فراوان چه سود گل سرخی که در آن فصل نبود
هیچ گل بر همه گلزار ندید جز یکی گلشن وگلبر گ سفید
گفت ای مونس جان یار قشنگ گلسرخی زتو خواهم خونرنگ
هر چه خواهی بکنم تسلیمت بهترین نغمه کنم تقدیمت
گفت ای را حت جان ای بلبل آنچنانی که تو می خواهی گل
قیمتش سخت گران خواهد بود راستش قیمت جان خواهد بود
بلبلک آمده بود این همه راه بود کز محنت عاشق آگاه
گفت بر خیر که جان خواهم داد شرف عشق نشان خواهم داد
بلبلک سینه خود کرد سپر رفت سر مست در آغوش خطر
خار آن گل همه تیز و خونریز رفت در دل بلبل خار تیز
سینه را داد بر آن خار فشار خون دل کرد برآن شاخه نثار
برگ گل سرخ، از خون دلش مهر بود آری، در آب و گلش
تا سحر بلبل بی رنگ و نوا دگر از درد نمی کرد صدا
دل و خون،سینه و دل چاک زده بال و پر خیس و خاشاک زده
گل به کف در گل و خون غلط زنان سوی مهراب جوان گشت روان
عاشق زار در اندیشه ی زار بود تا صبح همانجا بیدار
بلبل افتاد به پایش جان داد گل بر آن سوخته ی حیران داد
هر که می دید خیالش گل بود پاره های جگر بلبل بود
سوخت بسیار دلش از غم او ساعتی داشت به جان ماتم او
بوسه ای داد و، وداعی به نگاه گل برداشت و افتاد به راه
دلش آشفته بدان بیم و امید رفت تا بر در دلدار رسید
بنمودش چو گل خوشبو را دخترک کرد برانداز اورا
قد و بالای جوان را نگریست گفت افسوس که پُزت عالی نیست
گر چه دم میزنی از مهر و وفا جامه ات نیست ولی در خور ما
پشت و پا بر دل آن غمزده زد خنده ها بر عاشق ماتم زده زد
طعنه ها بود به هر لبخندش کرد پرپر گلُ او افکندش
آه از عاشقی بخت سیاه آه از دست پری رویان آه
*لطفا بخوانید*
نظرات شما عزیزان:
الناز 
ساعت18:18---30 دی 1392
پنجره را باز کن و از هوای مطبوع بارانی لذت ببر
خدا را شکر باران ارث پدر هیچکس نیست....